معنی متمکن ماندن متمکن ماندن بر جای ماندن جای گرفتن متمکن شدن: یکی را زنی صاحب جمال جوان در گذشت و مادر زن فرتوت بعلت کابین در خانه متمکن بماند فرهنگ لغت هوشیار