جدول جو
جدول جو

معنی متمکن گشتن

متمکن گشتن
جایگیر شدن جای گرفتن
تصویری از متمکن گشتن
تصویر متمکن گشتن
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با متمکن گشتن

مامون گشتن

مامون گشتن
مامون شدن بنگرید به مامون شدن مامون شدن: بحسن حراست و سیاست او مسلوک و مامون گشته
فرهنگ لغت هوشیار

متمکن شدن

متمکن شدن
جایگیر شدن جای گزیدن جای گیر شدن جای گزیدن ثابت ماندن: بر سریر ملک و سلطنت متمکن شد، دارای مکنت و مال شدن، توانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار

متمکن شدن

متمکن شدن
ثروتمندشدن، دارا شدن، توانگر شدن، مستقر شدن، جای گرفتن، مقیم شدن، متمکن ماندن، توانمند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد