جدول جو
جدول جو

معنی متمکن کردن

متمکن کردن
جایگیر کردن، توانگر کردن، توانا ساختن جای گیر کردن ثابت و مستقر کردن، دارای مکنت و مال کردن، توانا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار