معنی مازار
- مازار
- دوم شخص مفرد نهی از آزاردن میازار نیازار آزار مده: مازار بعشق تو و دل غمزده تست زین بیش دل غمزده مارا مازار، (هدایت انجمن آنند)، آزرده مشو: گر بفرمان سخنی گفتم مازار زمن زانکه جرم است دران حضرت نافرمانی. (فتوحی در عذرخواهی از انوری آنند) آمیزنده مخلوط کنندهدوم شخص مفرد نهی از آزاردن میازار نیازار آزار مده: مازار بعشق تو و دل غمزده تست زین بیش دل غمزده مارا مازار، (هدایت انجمن آنند)، آزرده مشو: گر بفرمان سخنی گفتم مازار زمن زانکه جرم است دران حضرت نافرمانی. (فتوحی در عذرخواهی از انوری آنند) آمیزنده مخلوط کننده
فرهنگ لغت هوشیار