معنی گونه گونه
- گونه گونه
- گونه گونه رنگارنگ، مختلف متعدد بانواع و اقسام: و چون خوانسالاران خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه گوناگون از حد چند و چون بیرون... توضیح بهمین معنی گاه بصورت قید اید: هر روز هزار بار چون بوقلمون می گرداند عشق توام گوناگون. (عطار)گونه گونه رنگارنگ، مختلف متعدد بانواع و اقسام: و چون خوانسالاران خوانها نهاده و سماطها کشیده اطعمه گوناگون از حد چند و چون بیرون... توضیح بهمین معنی گاه بصورت قید اید: هر روز هزار بار چون بوقلمون می گرداند عشق توام گوناگون. (عطار)
فرهنگ لغت هوشیار