معنی گوش بستر
- گوش بستر
- هر یک از افراد قومی که گوششان چندان پهن بود که چون میخوابیدند یک گوش را بستر و گوش دیگر را لحاف میکردند (داستان)، توضیح فردوسی در لشکر کشیدن اسکندر بسوی بابل آورد: سکندر سیه سوی بابل کشید ز گرد سپه شد جهان نا پدید... . پدید آمد از دور مردی سترگ پر از موی با گوشهای بزرگ تنش زیر موی اندرون همچو نیل دو گوشش به پهنای دو گوش پیل چو دیدند گردان کسی زین نشان ببردند پیش سکندر کشان سکندر نگه کرد زو خیره ماند برو برهمی نام یزدان بخواند چه مردی ک بدو گفت و نام تو چیست ک ز دریاچه یابی و کام تو چیست ک بدو گفت: شاها، مرا باب و مام همی گوش بستر نهادند نامهر یک از افراد قومی که گوششان چندان پهن بود که چون میخوابیدند یک گوش را بستر و گوش دیگر را لحاف میکردند (داستان)، توضیح فردوسی در لشکر کشیدن اسکندر بسوی بابل آورد: سکندر سیه سوی بابل کشید ز گرد سپه شد جهان نا پدید... . پدید آمد از دور مردی سترگ پر از موی با گوشهای بزرگ تنش زیر موی اندرون همچو نیل دو گوشش به پهنای دو گوش پیل چو دیدند گردان کسی زین نشان ببردند پیش سکندر کشان سکندر نگه کرد زو خیره ماند برو برهمی نام یزدان بخواند چه مردی ک بدو گفت و نام تو چیست ک ز دریاچه یابی و کام تو چیست ک بدو گفت: شاها، مرا باب و مام همی گوش بستر نهادند نام
فرهنگ لغت هوشیار