معنی گشنامار گشنامار گرسنگی: در بادیه شدم بتوکل گفتم از آن اهل منازل هیچیز نخورم ورع را یک چشم من بدوی فرد دوست از گشنامار. طعام ندادید از گشنامار بکشتید فرهنگ لغت هوشیار