جدول جو
جدول جو

معنی گسترده دست

گسترده دست
آنکه بر امور تسلط دارد فرمانروای نافذ: همیشه بزی شاد و یزدان پرست بر این بوم ما بیش گسترده دست
فرهنگ لغت هوشیار