جدول جو
جدول جو
Ads

معنی گزیده کردن

گزیده کردن
انتخاب کردن برگزیدن: زصد دستان که او را بود در ساز گزیده کرد سی لحن خوش آواز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار