جدول جو
جدول جو
Ads

معنی گردان شدن

گردان شدن
متحرک شدن حرکت کردن براه افتادن جریان یافتن: الپتگین ترکی خردمند بود و ممیز او را (اسکافی را) عزیز کرد و دیوا رسالت بدو تفویض فرمود و کار او گردان شد
فرهنگ لغت هوشیار