گران ریش گران ریش بزرگ ریش: هِلَّوف، ریش سطبر. بسیارموی. کلان ریش. نعثل، مردی درازریش، کان یشبه به عثمان. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا
گران سیر گران سیر آنکه کند حرکت کند، کندرو، برای مِثال دو سنگ است بالا و زیر آسیا را / گران سیر زیر و سبک رو به بالا (خاقانی - ۸۱۵) فرهنگ فارسی عمید
گران خیز گران خیز آنکه دیر از جا برخیزد، دیرجنب، برای مِثال از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش / می رسد خوابی که بیداری فراموشت شود (رضی دانش - لغتنامه - گران خیز) فرهنگ فارسی عمید
گران گوش گران گوش کسی که گوشش سنگین باشد آنکه دیر بشنود: گران گوشی بقزوینیی گفت: شنیدم زن کرده یی. گفت: سبحان الله تو که چیزی نشنوی این خبر از کجا شنیدی ک، کر فرهنگ لغت هوشیار