جدول جو
جدول جو
Ads

معنی گذاره نبودی

گذاره نبودی
گذرگاه معبر، سوراخی که از یک سوی آن جانب دیگر را توان دید: نفق سوراخ گذاره دود، گذرنده عبور کننده: چشمشان باشد گذاره از سبب بر گذشته از حجب از فضل رب. (مثنوی)، مست مست مست طافح: از من گذشت یار چومست گذاره ای رویش زباده گشته بهار نظاره ای. (معز فطرت)، در ترکیب کلمات آید بمعنی آنچه از حد و حساب در گذرد: اشک گذاره سر شک گذاره مستی گذاره
فرهنگ لغت هوشیار