کوبیده خرد کرده، بضرب زده شده: کوب میان کوبنده ای و کوفته ای بود، آسیب رسانیده، ساییده مسحوق، نواخته (طبل و مانند آن)، خسته فرسوده: لشکریان از سفر مازندران خسته و کوفته بودند، قسمی طعام که از گوشت قیمه کرده و برنج و لپه و نخود سازند و آنها را گلوله کرده با روغن پزند و آن چند نوع است: کوفته بر سفره من گو مباش کوفته را نان جوین کوفته است. (گلستان)