آنکه کلوخ بجانب دیگران پرتاب کند: (چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را بنادانی شکستی)، (گلستان)، آلتی که کلوخ و مانند آن پرتاب کند فلاخن، سوراخها یی ک در زیر کنگره های دیوار قلعه سازند تا چون دشمن نزدیک دیوار قلعه آید از آن سوراخها سنگ و آتش و خاکستر بر سرش ریزند سنگ انداز: (آن جهان بخشی فلک رخشی که هفت اقلیم خاک با کلوخ انداز جودش بهره ای از گل بود)، (شرف شفروه)، عیش و عشرت و باده نوشی در اواخر ماه شعبان کلوخ اندازان: (روزه نزدیک است میباید کلوخ انداز کرد زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد)، (صائب)، پسر پسر فرزند یا دختر دختر فرزند نبیره آنکه کلوخ بجانب دیگران پرتاب کند: (چو کردی با کلوخ انداز پیکار سر خود را بنادانی شکستی)، (گلستان)، آلتی که کلوخ و مانند آن پرتاب کند فلاخن، سوراخها یی ک در زیر کنگره های دیوار قلعه سازند تا چون دشمن نزدیک دیوار قلعه آید از آن سوراخها سنگ و آتش و خاکستر بر سرش ریزند سنگ انداز: (آن جهان بخشی فلک رخشی که هفت اقلیم خاک با کلوخ انداز جودش بهره ای از گل بود)، (شرف شفروه)، عیش و عشرت و باده نوشی در اواخر ماه شعبان کلوخ اندازان: (روزه نزدیک است میباید کلوخ انداز کرد زاهدان خشک را رندانه از سر باز کرد)، (صائب)، پسر پسر فرزند یا دختر دختر فرزند نبیره