معنی قوت کردن قوت کردن زوردادن زور زدن زور دادن: پس کمند دربند صندوق بست گفت: ای آتشک، برکش. آتشک قوت کرد و نتوانست گفت: زور ندارم فرهنگ لغت هوشیار