معنی قربان رفتن
- قربان رفتن
- برخی شدن یا قربان رفتن کسی (چیزی) را فدای او (آن) شدن، تصدق او رفتن: از کوی تو رفتن است مشکل قربان سر تو می توان رفت. (میر محمد افضل ثابت) یا قربان رفتنت گردم (شوم)، تعارفی است که در آغاز سخن یا در اول نامه نسبت بطرف کنند. یا قربان صدقه کسی رفتن، تصدق او شدن فدای او گردیدن (با کلمات محبت آمیز) : ناگهان او را (کودک را) در بغل قاپید و غرق در احساس مادری بصدای بلند قربان صدقه اش رفتبرخی شدن یا قربان رفتن کسی (چیزی) را فدای او (آن) شدن، تصدق او رفتن: از کوی تو رفتن است مشکل قربان سر تو می توان رفت. (میر محمد افضل ثابت) یا قربان رفتنت گردم (شوم)، تعارفی است که در آغاز سخن یا در اول نامه نسبت بطرف کنند. یا قربان صدقه کسی رفتن، تصدق او شدن فدای او گردیدن (با کلمات محبت آمیز) : ناگهان او را (کودک را) در بغل قاپید و غرق در احساس مادری بصدای بلند قربان صدقه اش رفت
فرهنگ لغت هوشیار