و نیز آن را شُمشُر و شوشمر و خیربوا و هیل بوا و هال بواو هیل انثی به هندی گجراتی الایچی و چهونی الایچی نامند و آن ثمر نباتی است که در ملعیار در کوه موسوم به هیلی و نواحی آن بهم میرسد و در جای دیگر وجود ندارد و نبات آن تا به دو ذرع و برگ آن بقدر برگ انار و ریحان و پهن تر از آن و ثمر آن خوشه دار و هر دانۀ آن در غلافی بقدر مغز پسته و بزرگتر و کوچکتر از آن و بسیار خوشبو و در خامی سبز و پس از رسیدن زرد و پس ازخشک شدن سفید میگردد و مثلث شکل و متوازی الاضلاع است وهر دو طرف آن اندک باریک است و پوست غلاف آن سه چهارپارچه و بهم پیوسته و خشن با خطوط طولانی است و خوشبواست با اندک عفوصت و در زیر آن جای اتصال بخوشه اندک قمعی و برآمدگی و مایل بکجی و پوست آن بدان متصل واز آن روئیده و رسیدۀ آن چون خشک گردد خود بخود و یا با اندک صدمه شکافته، دانه ها از جوف آن برمی آید ودر جوف آن دانه های آن مانند قاقلۀ کبار است مگر آنکه این ریزه تر و در سه صف در سه ضلع آن و مابین آنهاپردۀ سفیدرنگ نازکی است که بواسطۀ آن غذا بدانها میرسد و در تازگی در آن رطوبت لزج شیرین طعم خوشبوی وجود دارد و چون خشک گردد زائل شود و پوست آن سفید گردد و طعم دانه های آن اندک تند و خوشبو و بعد خائیدن آن دهان اندک سرد گردد و چون کهنه شود مایل به تلخی شود و حدت رایحۀ آن رو به کمی و پوست آن میل بسیاهی آورد تا آنکه بدبو و بی طعم گردد و قوت آن باطل شود و بالجمله قوت آن تا سه سال باقی میماند. طبیعت آن در دوم گرم و خشک و با قوت تریاقیت و قابضۀ افعال و خواص آن مفرح و ملطف و جالی و محلل و خوشبوکننده عرق و رائحۀ دهان و اعضاءالرأس، نفوخ کوبیدۀ آن در بینی که عطسه آورد جهت صداع ریحی و صرع و اغما و ذرور آن در گوش جهت تسکین وجع آن و مضغ آن خوشبوکننده دهن و پوست و دانۀ آن مقوی لثه مضغاً و ذروراً اعضاء الصدر و الغذا و النفض ناشف رطوبات صدر و حلق و معده و مقوی قلب و جهت خفقان بارده و تقویت معده و تسخین و رفع بلت آن و غثیان و تهوع و قی و وجع معده بارد ریحی و آوردن جشا و هضم طعام بتنهائی و یا با ادویۀ مناسبه و حابس بطن است خصوص بریان کردۀ آن و با آب مصطکی و آب انار جهت قی و غثیان و تقویت معده و جوش دادۀ نیم کوفتۀ آن خصوص با پوست در گلاب و یا آب جهت رفع غثیان و تهوع و قی و بدستور با برگ پودنه و یا نعناع با آب و یا با گلاب جوش داده. یک درم آن سکنجبین سه روز جهت اوجاع باردۀ کبد و تفتیح سدۀ آن و با تخم خیارین اجزای متساوی روزی دو درم با سکنجبین جهت اخراج سنگ گرده و مثانهالزنیه اکل و ذرور آن خوشبوکننده عرق و در همه افعال اقوی از کبار آن است مگر در تقویت معده و اطباء برعکس این نوشته اند. شاید قاقلۀ کباری که در حبشه و زنج و جاهای دیگر غیر بنگاله میشده باشد، چنان بود و آنچه در بنگاله میشود و مکرر به تجربه رسیده است نه چنین است که ذکر یافت مضرصدر و ریه، مصلح آن کتیرا، مقدار شربت آن یک درم تایک مثقال، بدل آن نصف آن کبابه و نصف آن حب بلسان وبه وزن آن قاقلۀ کبار است و صنف سوم قاقله که نوشته اند تا حال دیده نشده که ماهیت و خواص آن تحریر یابد. (مخزن الادویه). و رجوع به تحفه حکیم مؤمن شود
قاقلۀ کبار را قاقلۀ ذکر و هیل ذکر و قاقلۀزنجی و به هندی بری الایچی نامند و آن ثمر درختی است بقدر دو سه ذرع و یک ساق دارد و برگ آن شبیه ببرگ انار و ریحان و گل آن سفید ریزه مایل بسرخی شبیه به گل باقلا و ثمر آن صنوبری شکل مثلث غیرمتساوی الاضلاع بمقدار یک بند انگشت و کوچکتر و بزرگتر از آن، و پوست آن اغبر تیره و سه پارچه پیوسته بهم و اندک ضخیم خشن با خطوط طولانی و در طرف پائین جای اتصال بشاخ قمعی و برآمدگی و چون خشک گردد پوست آن بعضی خودبخود و یا با اندک صدمه جدا گشته دانه های آن برآید و تخم آن شبیه به تخم حرمل و خوشبو و فی الجمله شبیه به رائحۀ کافور و با اندک حدت و در تازگی با رطوبت لزجۀ شیرین طعمی و بعد خشکی زائل گردد و قوت آنچه در غلاف است تا نهایت دو سال باقی میماند پس طعم و رائحۀ آن زائل وقوت آن باطل میگردد و آنچه از غلاف برآمده تا یک سال و انطاکی نوشته که برگ آن عریض است و حکیم میرمحمد عبدالحمید در حاشیۀ تحفه نوشته که برگ آن شبیه به برگ جوار یعنی ذرت است سبز تیره وطول آن بقدر یک شبر و نیم و عریض بقدر سه چهار انگشت گل و ثمر آن در اسفل ساق آن میروید و گل آن شبیه به گل باقلا است و از دیگری نیز چنین شنیده شده و طول برگ آن را تا دو شبر گفته اند. طبیعت آن گرم در اول و خشک در دوم، افعال وخواص آن مفرح و مقوی معده و هاضم طعام و محرک جشا وحابس بطن، خصوص بریان کردۀ آن و در بعضی طبایع این الذ و انفع از صغار آن است و بیشتر با برگ تانبول یعنی پان میخورند و دیگر در ادویه و سنونات و غیره بمصرف می آید و داخل طعام نمیکنند و سنون پوست کوبیدۀ آن و بدستور دانۀ آن مقوی لثه و مانع قلاع دهان و گویند مضر امعاء. مصلح آن کتیرا مقدار شربت آن تا دو مثقال، بدل آن قاقلۀ صغار است. (تحفۀ حکیم مؤمن)