جدول جو
جدول جو
Ads

معنی فقاع گشودن

فقاع گشودن
باز کردن سر شیشه فقاع، کار کوچکی را انجام دادن: و گر جلاب دادن را نشایم فقاعی را بدست آخر گشایم، پراکنده قطرات با فشار باطراف (همچون پراکندن قطرات فقاع)، آروغ زدن (چه نوشیدن فقاع معمولا تولید آروغ می کند)، تفاخر کردن لاف زدن: نوروز ز نار و سیب زرین بگشاد ز تو فقاع شیرین (مشکین)، حکایت کردن حاکی بودن: آب جامد چون دست ممسکان از افاضت خیز بسته هوای بارد از دم سفلگان فقاع گشوده
فرهنگ لغت هوشیار