معنی فرعیات - فرهنگ لغت هوشیار
معنی فرعیات
فرعیات
جمع فرعیه، ستاکیان ستاکی ها شاخه ها مونث فرعی مقابل اصلیه: شعب فرعیه، جمع فرعیات
فرهنگ لغت هوشیار
واژههای مرتبط با فرعیات
فرضیات
فرضیات
جمع فرضیه، انگاره ها گمانه ها مونث فرضی، حدس تقدیر، فرضی در باب موضوعی ممکن یا غیر ممکن که از آن نتیجه ای گیرند، جمع فرضیات
فرهنگ لغت هوشیار
فرضیات
فرضیات
واجبات. اموری که عمل به آنها فرض و واجب است. فرائض. رجوع به فرائض شود، جَمعِ واژۀ فرضیه. حدسیات و چیزهایی که به گمان و قیاس و وهم بدانها پی میبرند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرضیه شود
لغت نامه دهخدا
شرعیات
شرعیات
جَمعِ واژۀ شرعیه. علوم و احکام شرعی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شرعی و شرعیه شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.