معنی غمام غمام ابر، ابر مرده دروج (اسفنج گویش گیلکی)، سر نشست رو در روی ته نشست و ته نشین، سپیدک سپیدی در چشم زکام بنگرید به زکام جمع غمامه ابر سحاب، ابر سفید، اسفنج دریایی، رسوبی که بالای قاروره باشد، سفیدی رقیقی که بر چشم افتد فرهنگ لغت هوشیار