معنی عصل عصل کج، کژ دم، روده سخت شدن استوار شدن: چیزی، خمیدگی یافتن خمیده شدن، به سختی کج شدن، کژی دندان، کژی ساگ، روده، خمیدگی کجی در چیزی، خر زهره از گیاهان، گل خرمنی (گل معین التجاری) فرهنگ لغت هوشیار