یا عصالقرار در جایی انداختن، اقامت کردن در جایی وترک سفرنمودن (زیرا مسافر چون بمنزل فرود آید عصای سفر بیکسو اندازد و از رنج راه بیاساید) : و اینک چهار سال شد که عصا القرار در این دار الفرار... . انداخته امیا عصالقرار در جایی انداختن، اقامت کردن در جایی وترک سفرنمودن (زیرا مسافر چون بمنزل فرود آید عصای سفر بیکسو اندازد و از رنج راه بیاساید) : و اینک چهار سال شد که عصا القرار در این دار الفرار... . انداخته ام