جدول جو
جدول جو

معنی عرق کرده

عرق کرده
شرمسار، خوی کرده آن که عرق از بدنش جاری شده خوی کرده، تربیت شده و آموخته در دو (اسب) اسبی که هر چند او را بدوانند عرق نکند و نفسش تنگ نگردد
فرهنگ لغت هوشیار