جدول جو
جدول جو

معنی عذره

عذره
کاکل، خروهه که آن را ببرند، دوشیزگی، نشان، گلو درد پوزشخواهی بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل پلیدی غایظ، جایی که در آن فضول انسانی و کثافتها دفع گردد، خرابه ویرانه جمع عذرات. پلیدی غایظ، جایی که در آن فضول انسانی و کثافتها دفع گردد، خرابه ویرانه جمع عذرات
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با عذره

عذره

عذره
پلیدی، غایط، جایی که در آن کثافات دفع گردد، خرابه، ویرانه، جمع عذرات
عذره
فرهنگ فارسی معین

عذره

عذره
عذرخواهی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسم است معذرت را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

عذره

عذره
قبیله ای باشد در یمن موصوف بشدت عشق و عفاف. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به عذره (ابن سعد...) شود
لغت نامه دهخدا

عذره

عذره
ابن سعد هذیم بن زید بن لیث از قضاعه. از قحطان جدی جاهلی است واز فرزندان اوست: بطون عامر، کاهل اباس. عوف. رفاعه. و بنوعذره بشدت عشق و عفت معروف به ودند و از آنان اخبار و داستانهای بسیار گفته اند.
ابن زیداللات بن رفیده. از بنی کلاب از قضاعه از قحطان جدی جاهلی است از نسل اوست کنانۀ عذره.
لغت نامه دهخدا

عذره

عذره
غائط. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). پلیدی. (منتهی الارب) ، جای نشست قوم. (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پیرامون سرای، درگاه، هیچکاره که از گندم برآید. (منتهی الارب). ج، عَذِرات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا