معنی شک
- شک
- دودلی، ریب، گمان، خلاف یقین، شبهه پارس تازی گشته شک شک به فتح اول در عربی به معنی گمان باشد که در برابر یقین است و به زبان زند و پا زند هم به این معنی است) گمان، شک کردن گمان کردن موی برداشتن در استخوان، نیزه زدن، لنگیدن گمان مقابل یقین، جمع شکوک، تردید کردن در تکلیف شرع مانند تردید در رکعات نماز. یابه شک افتادن (در افتادن)، شک کردن ارتیابدودلی، ریب، گمان، خلاف یقین، شبهه پارس تازی گشته شک شک به فتح اول در عربی به معنی گمان باشد که در برابر یقین است و به زبان زند و پا زند هم به این معنی است) گمان، شک کردن گمان کردن موی برداشتن در استخوان، نیزه زدن، لنگیدن گمان مقابل یقین، جمع شکوک، تردید کردن در تکلیف شرع مانند تردید در رکعات نماز. یابه شک افتادن (در افتادن)، شک کردن ارتیاب
فرهنگ لغت هوشیار