جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سوآء

سواء

سواء
یکسان. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). برابر. (مهذب الاسماء). راستاراست. برابر. (منتهی الارب) (آنندراج) : سواء لمن خالف هذا الامر صلی ام زنی، راست راست است که هرکه خلاف امامت ما بکند... (النقض ص 261) ، مثل. مانند. (منتهی الارب) (آنندراج).
- لیلهالسواء، شب سیزدهم یا چهاردهم از ماه. (منتهی الارب) (آنندراج).
، نیمۀ روز. (منتهی الارب) (آنندراج) ، خوی زشت. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن قبیح و زشت. زن زشت و قبیح و بدشکل و زناکار و بدعمل. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سواء

سواء
اندوهگین کردن کسی را، زشت گردیدن. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

سوء

سوء
بدی و بی ادبی، سوء اتفاق، پیش آمد بد، بدی، اندوه، پیسه از بیماری ها، بیماری اندوهاندن اندهگین کردن، بد کردن، بدی کردن، پارسی تازی گشته سو روشنایی آتش، کمسو شدن، چشم بدی شر، زشتی، جمع اسواء. یا سوء استعمال. بد و نابجا به کار بردن، یا سوء تفاهم. بد درک کردن، استنباط نادرست از گفته ای یا نوشته ای. یا سوء حال. پریشانی بد حالی، فقر. یا سوء حظ. بد بختی. یا سوء خلق. بدخلقی تند خویی. یه سوء سابقه. بدی پیشینه (دزدی اختلاس و غیره)، یا سوء ظن. گمان بر درباره کسی. یا سوء ظنی. کسی که نسبت به دیگران بد گمان است. یا سوء عمل (اعمال) بد کرداری شرارت یا سوء مزاج. ناخوشی دستگاه هاضمه، بیماری ناخوشی. یا سوءنیت. اندیشه بد درباره کسی. یا سوء هضم. زیاد شدن، ترشحات اسیدی معده به علت امتلا یا افراط در شرب مشروبات الکلی بدی گوارش تخمه
فرهنگ لغت هوشیار

سوء

سوء
بدی، شر، آفت، فساد، بد
سوء استفاده: بهره برداری بد
سوء تفاهم: بد درک کردن، بد دریافتن امری یا عملی
سوء حال: بدی حال، بدحالی، تنگدستی
سوء خط: بدی خط و بهره، تیره بختی
سوء خلق: بدخلقی، بدخویی
سوء سابقه: پیشینۀ بد، بدی پیشینه
سوء ظن: گمان بد، بدگمانی
سوء عمل: بدی کردار، بدکرداری
سوء نیت: نیت بد، اندیشۀ بد در کاری یا دربارۀ کسی
سوء هضم: در پزشکی عارضه ای که به دلیل اختلال در هضم غذا بروز می کند، بدی گوارش، ترشا، تخمه
سوء
فرهنگ فارسی عمید