معنی سک
- سک
- سیخ نوک تیز که چهارپایان را با آن برانند پرک زدن (پرک سکه)، کلیدانه زدن، چاه کندن، دور کردن شتران را، بیرون افکندن از شکم میخ، زره تنگ، چاه تنگ دهانه، جمع اسک و سکاء، کران، پستی فرومایگی، بویه رامک بویه مشکک، دیو جولاهه گونه ای تننده درشت، سوراخ کژدم میخ، زره تنگ، چاه تنگ دهانه سرکهسیخ نوک تیز که چهارپایان را با آن برانند پرک زدن (پرک سکه)، کلیدانه زدن، چاه کندن، دور کردن شتران را، بیرون افکندن از شکم میخ، زره تنگ، چاه تنگ دهانه، جمع اسک و سکاء، کران، پستی فرومایگی، بویه رامک بویه مشکک، دیو جولاهه گونه ای تننده درشت، سوراخ کژدم میخ، زره تنگ، چاه تنگ دهانه سرکه
فرهنگ لغت هوشیار