معنی سپر انداختن سپر انداختن انداختن سپر بر زمین، هزیمت کردن گریختن، عاجز شدن، تسلیم شدن، یا سپر افکندن بر آب. زبون شدن فروتنی کردن فرهنگ لغت هوشیار