معنی ساکن کردن ساکن کردن مسکن دادن در جایی مستقر ساختن، تسکین دادن فرو نشاندن، آرامش خاطر دادن مطمئن کردن، ساکن ساختن حرف متحرک فرهنگ لغت هوشیار