معنی ساکن ساختن ساکن ساختن خاموشاندن در دستور، فرو نشاندن، جای دادن مسکن گرفتن جای گزیدن، ایستادن توقف کردن، تسکین یافتن آرام گرفتن، ساکن گردیدن حرف متحرک فرهنگ لغت هوشیار