معنی زج
- زج
- کونه آرنج، سر نیزه، سر پیکان قراقروت آهن نوک تیز که در بن نیزه و پیکان تیر نصب کنند، پیکان، تیزی آرنج جمع زجاج ازجه زججه، تیری که پیکان آن از عاج فیل و شاخ قوچ و گاومیش و امثال آن باشدکونه آرنج، سر نیزه، سر پیکان قراقروت آهن نوک تیز که در بن نیزه و پیکان تیر نصب کنند، پیکان، تیزی آرنج جمع زجاج ازجه زججه، تیری که پیکان آن از عاج فیل و شاخ قوچ و گاومیش و امثال آن باشد
فرهنگ لغت هوشیار