جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با حیاک الله

ایدک الله

ایدک الله
خدای ترا تایید کندخ رک. ماده بعد. یاایدک الله تعالی. خدای که والاست - ترتایید کناد، بدان ایدک الله تعالی که ترجمان تعریب ترزفان است
فرهنگ لغت هوشیار

سیاه الله

سیاه الله
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بَلَک، سُرخ وَلیک، قَرَه گیلِه، وَلَک، کومار، کورچ، کِویچ، مارِخ، ولیک
سیاه الله
فرهنگ فارسی عمید

عفاک الله

عفاک الله
(خدا تراببخشایاد، (در موقع دعا و تحسین بکار رود) : بدم گفتی و خرسندم عفاک الله نکو گفتی شگم خواندی و خشنودم جزک الله کرم کردی. (سعدی کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار

ایام الله

ایام الله
روزهایی که از نظر مذهبی و اعتقادی مهم اند. مانند روز عاشورا
ایام الله
فرهنگ فارسی معین

ایدک الله

ایدک الله
خدایت توانا گرداند. خدا ترا یاری کند، حاضر آوردن بر مورد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حاضر کردن. (مؤید الفضلاء) ، چیزی بر کسی وارد آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) ، فرود آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (مؤید الفضلا) ، ذکر نمودن. بیان کردن: چه سخن نیکو و متین رانده اند و بر ایراد قصه اقتصار نموده. (کلیله و دمنه) ، خرده گرفتن. بهانه گرفتن. خرده گیری. بهانه گیری. اعتراض.
- امثال:
ایراد بنی اسرائیلی گرفتن، در موردی گویند که شخص بهانه جویی کند و خواهد کسی را بیازارد یا او را مقصر جلوه دهد.
- ایرادالمعطوفات، نزد بلغاء آن است که چند لفظ در یک مصراع یا یک بیت معطوفات دارند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). آوردن چند لفظ معطوف در یک مصرع:
شکیب و صبر و دل و دین بباد رفت همه
چها نکرد هوایش هنوز تا چه کند.
ظهوری.
آتش و اخگر و دود و شرر و شوق وحید
عشق مشهور جهان کردبه صد نام مرا.
وحید (از آنندراج).
جمال و کمال و جلال تو بادا
چو احسان و اکرام و جور تو دائم.
(از کشاف اصطلاحات الفنون).
- ایراد لوازم، بر دو قسم است: اول، ترکیب عبارت از الفاظی که مشترک باشد و در دو معنی و یا وصف تناسب لفظی هر دو معنی مراد باشد و این را لوازم معنوی گویند:
نکهت نغمۀ او شام و سحر میخوانند
بعراق و عجم و هند و صفاهان و حجاز.
دوم، آوردن الفاظ موصوفه و مراد داشتن یک معنی که مفید غرض بود و از معنی ثانی غیر تناسب لفظی مقصود نباشد و این را لوازم ضمنی گویند. مثال:
نامۀ معرب بکسر دشمن و فتح محب
کسر و فتحش کرد نام دشمنان زیر و زبر.
کمال الدین عبدالرزاق.
دیگری گفته:
ای آنکه ترا رفع تعدی کار است
آزار ز همسایه مرا بسیار است
بر من همه میرسد ز همسایه شکست
آری همه وقت، کسر فعل جار است.
محمدعلی ماهر گوید:
فتح در کسر نفس از من بود
خود شکستن شکست دشمن بود.
(آنندراج از مطلعالسعدین)
لغت نامه دهخدا

عفاک الله

عفاک الله
خداوند ترا ببخشایاد! و آن در موقع دعاو تحسین بکار رود. (فرهنگ فارسی معین) :
هلاکم کردی از تیمارخواری
عفاک اﷲ زهی تیمارداری.
نظامی.
بدم گفتی و خرسندم عفاک اﷲ نکو گفتی
سگم خواندی وخشنودم جزاک اﷲ کرم کردی.
سعدی.
چه شکر گویمت ای خیل غم عفاک اﷲ
که روز بی کسی آخر نمی روی ز سرم.
حافظ
لغت نامه دهخدا

رعاک الله

رعاک الله
در مقام دعا گویند به معنی: خدا نگاهدارد ترا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا