جان نثار جان نثار کسی که جان را فدای دیگری کند، آنکه در راه کسی جانبازی و فداکاری کند، من، بنده فرهنگ فارسی عمید
جان شکار جان شکار شکارکنندۀ جان، گیرندۀ جان، جان ستان، برای مِثال نَبْوَد شگفت اگر ملک الموت خوانمش / ازبس که هست چون ملک الموت جان شکار (قاآنی - ۳۷۹)، عزرائیل. جان شکر فرهنگ فارسی عمید