جدول جو
جدول جو

معنی جادو بند

جادو بند
آنکه جادو را از کار اندازد، کسی که جادوگر را افسون کند
تصویری از جادو بند
تصویر جادو بند
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با جادو بند

جادوبند

جادوبند
کسی که سِحر را از کار بیندازد، چیزی که سِحر را باطل کند، کنایه از بسیار زیبا، برای مِثال دلفریبی به غمزه جادوبند / گل رخی قامتش چو سرو بلند (نظامی۴ - ۶۵۷)
جادوبند
فرهنگ فارسی عمید

بازو بند

بازو بند
چیزی که بر بازو بندند، مانند فلزات و زینت آلات قیمتی
بازو بند
فرهنگ لغت هوشیار

گاو بند

گاو بند
آنکه اجازه دارد با پرداخت حقی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند، شخصی که واسطه میان مالک و زارع است و چند بنه را بعنوان یک واحد زراعتی اداره میکند (در تهران مستعمل است)
فرهنگ لغت هوشیار