معنی تنظیم کردن تصویر تنظیم کردن تنظیم کردن نظم دادن بسامان کردن مرتب ساختن، بهم پیوسته کردننظم دادن بسامان کردن مرتب ساختن، بهم پیوسته کردن فرهنگ لغت هوشیار