جدول جو
جدول جو
Ads

معنی تحمیل کردن

تحمیل کردن
سر بار کردن بار کردن بار نهادن، بگردن گذاشتن، کاری را بکسی فرمودن که فوق طاقت او باشد
فرهنگ لغت هوشیار