جدول جو
جدول جو

معنی پیخوسته

پیخوسته
لگد مال شده پی سپرده لگد کوب کوفته زیر پای: زبش کش بخاک اندرون گنج بود ازو خاک پیخسته را رنج بود. (عنصری) -2 کوبیده: ماهی گیران بزمستان سر و دستها را تا ببازوان بسیر کوفته همی آلایند تا ساقها بسته شود و بخاراز دست بیرون نیاید و چون بخار اندر پیخسته بماند گرم شود، درمانده عاجز بیچاره: بر رفتنیم اگر چه درین گنبد بیچاره ایم و بسته و پیخسته. (ناصر خسرو)، متعفن بد بو
فرهنگ لغت هوشیار