تاب دادن خماندن، در نوردیدن التواء، ملفوف کردن ملتوی ساختن، منحرف کردن گردانیدن، مشکل کردن (کلامسخن) معقد ساختن، مجعد کردن (موی) مرغول ساختن (زلف)تاب دادن خماندن، در نوردیدن التواء، ملفوف کردن ملتوی ساختن، منحرف کردن گردانیدن، مشکل کردن (کلامسخن) معقد ساختن، مجعد کردن (موی) مرغول ساختن (زلف)