معنی پیچ و تاب خوردن پیچ و تاب خوردن پیچیدنپیچ خوردن، بخود پیچیدن مانند دردمندی بهر سوی متمایل شدن مانند مستی یا بیهوشیپیچیدنپیچ خوردن، بخود پیچیدن مانند دردمندی بهر سوی متمایل شدن مانند مستی یا بیهوشی فرهنگ لغت هوشیار