معنی پهنه باز پهنه باز آنکه پهنه بازد پهنه بازد و کمندافکنی و چوگان باز ناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان. (فرخی) فرهنگ لغت هوشیار
پهنه باز پهنه باز که پهنه بازد. رجوع به پهنه شود: پهنه بازی و کمندافکنی و چوگان باز ناوک اندازی و زوبین فکن و سخت کمان. فرخی لغت نامه دهخدا
سینه باز سینه باز جامه ای که قسمت برابر سینه پوشنده گشاده باشد، ابلق یا سینه بازانگیخته. سینه بر آمده و بر جسته فرهنگ لغت هوشیار
مهره باز مهره باز آنکه با مهره ها حقه بازی کند حقه باز مشعبد: بقهر خصم تو کردند کارهای عجیب چو مهره نباز و چو بازیگر آسمان و زمین. (امیر معزی) فرهنگ لغت هوشیار