معنی پوست تخت
- پوست تخت
- پوست آش کرده که پشم آنرا نسترده باشند و آنرا بهنگام نشستن و خفتن مانند فرش و بساط در زیر خود گستردن و بهنگام رفتن بر دوش افکنند و آن از پوست گوسفند و گاهی شیر و ببر و پلنگ باشد (مخصوصا درویشان آنرا بکار برند)، مقام دوریش، مسند پوست تخت ارشاد (مسند ارشاد)پوست آش کرده که پشم آنرا نسترده باشند و آنرا بهنگام نشستن و خفتن مانند فرش و بساط در زیر خود گستردن و بهنگام رفتن بر دوش افکنند و آن از پوست گوسفند و گاهی شیر و ببر و پلنگ باشد (مخصوصا درویشان آنرا بکار برند)، مقام دوریش، مسند پوست تخت ارشاد (مسند ارشاد)
فرهنگ لغت هوشیار