معنی بلعته بلعته بلع کردم او را آنرا فرو بردم. یا صیغه بلعته آنرا خواند. آنرا بحلق فوربرد، (عم) آنرا برخلاف حق تصرف کرد بالا کشید فرهنگ لغت هوشیار