جدول جو
جدول جو

معنی بغاوت کردن

بغاوت کردن
نافرمانی سرکشی، تاخت، آزردن طغیان کردن سرکشی کردن، حمله کردن یورش آوردن، آزردن جفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار