جدول جو
جدول جو

معنی بشرحها

بشرحها
بشرح خود (برای مونث)، بشرح آنها بشرحشان (برای جمع) : (القابی که شایسته شان انسانست بشرحها مسطور می افتاد)
تصویری از بشرحها
تصویر بشرحها
فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با بشرحها

بشرطها

بشرطها
بشرط خود (مونث)، بشرط آنها بشرطشان . یا بشرطها و شروطها. بشرطها
بشرطها
فرهنگ لغت هوشیار

بارها

بارها
جمع بار ونیز بمعنی اکثر، (آنندراج)، جمع بار، (دِمزن)، مراراً، کراراً، چندین بار، چندین دفعه، مکرر، بمرات، بکرات، (دِمزن)، کرات، تارات، غالباً، (دِمزن)، جَمعِ واژۀ بارو در موقع معین فعل بیشتر استعمال میشود مانند بارها بشما گفتم، یعنی چندین بار و مکرراً بشما گفتم، (ناظم الاطباء) :
بارها گفته ام و بار دگر میگویم
که من دلشده این ره نه بخود میپویم،
حافظ،
لغت نامه دهخدا

بارحه

بارحه
دوش. (مهذب الاسماء). شب گذشته. (آنندراج). دیروز. (دِمزن). لیله بارحه، دوش. شب گذشته. و تقول العرب بعد الزوال فعلنا البارحه کذا و قبل الزوال فعلنا اللیله کذا. (منتهی الارب). قسمت آخر روز. (دِمزن). بارحه الاولی، پرندوش. (مهذب الاسماء). پریشب. دیشب. (منتهی الارب) ، سردو خنک. (ناظم الاطباء) : اوجاع بارده. امراض بارده.
- حجه (حجت) بارده، یعنی ضعیف. (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
- غنیمه البارده، غنیمتی که بی جنگ بدست آید. (قطر المحیط) (اقرب الموارد).
، زمینی باشد که آب داده باشند، و در شرح سامی فی الاسامی مسطور است که بارده هی الارض التی ارسل فیها الماء، از اعلام زنان است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا