معنی بسر بردگی - فرهنگ لغت هوشیار
معنی بسر بردگی
- بسر بردگی
- انجام دادگی اجرا، ایفای وعده و شرط
تصویر بسر بردگی
فرهنگ لغت هوشیار
واژههای مرتبط با بسر بردگی
بسر بردگی
- بسر بردگی
- انجام دادگی. (ناظم الاطباء). اجرا. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
بسر بردن
- بسر بردن
- حمل کردن چیزی تا بمقصد بردن تا بانتها، بجا آوردن وعده ایفای بعهد، گذراندن زمان سپری کردن وقت روزگار گذراندن، غمخواری کردن، موافقت کردن سازگاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار