معنی آبگیر
- آبگیر
- استخر آبدان غدیر برکه، مرداب، حوض، دریا بحر، تمام پهنه ای که آب آن به یک رود ریزد، ظرف آب و گلاب و عطرهای مایع آبدان، خادم حمام که آب برای شست و شو دهد، آنکه سوراخ و درزهای ظروف فلزی مانند سماور و آفتابه را با قلعی یا موم مذاب بند کند، افزاری مانند جاروب از لیف و مانند آن که شومالان یعنی آهار دهندگان برآب زنند و بر تانه که به جهت بافتن ترتیب کرده باشند فشانند، گنجایش و ظرفیت حوض یا پیمانه ای یا مکیالی: آبگیر این حوض ده کر استاستخر آبدان غدیر برکه، مرداب، حوض، دریا بحر، تمام پهنه ای که آب آن به یک رود ریزد، ظرف آب و گلاب و عطرهای مایع آبدان، خادم حمام که آب برای شست و شو دهد، آنکه سوراخ و درزهای ظروف فلزی مانند سماور و آفتابه را با قلعی یا موم مذاب بند کند، افزاری مانند جاروب از لیف و مانند آن که شومالان یعنی آهار دهندگان برآب زنند و بر تانه که به جهت بافتن ترتیب کرده باشند فشانند، گنجایش و ظرفیت حوض یا پیمانه ای یا مکیالی: آبگیر این حوض ده کر است
فرهنگ لغت هوشیار