جدول جو
جدول جو

معنی استفراغ کردن

استفراغ کردن
از جا کندن، راندن، ترساندن، ترس کسی را ریختن بیرون ریختن چیزهای زاید از بدن از راه گلو جز آن قی کردن بر گردانیدن، روان کردن شکم
فرهنگ لغت هوشیار