معنی اجری راندن
اجری راندن
راتبه و وظیفه مقرر داشتن
تصویر اجری راندن
فرهنگ لغت هوشیار
واژههای مرتبط با اجری راندن
ماجرا راندن
ماجرا راندن
حکایت گفتن، سرگذشت تعریف کردن، حادثه ای ایجاد کردن
فرهنگ فارسی معین
اجری دادن
اجری دادن
راتبه و مستمری و جیره و مواجب دادن
فرهنگ لغت هوشیار