اتساع یافتن اتساع یافتن گشادیدن، گشاده دست شدن فراخ شدن گشاد گردیدن، مال و مکنت پیدا کردن ثروتمند و گشاده دست شدن فرهنگ لغت هوشیار
اطلاع داشتن اطلاع داشتن خبر داشتن. آگاه بودن. خبر وآگاهی داشتن: من از واقعۀ دیروز شهر اطلاع داشتم. (فرهنگ نظام). مستحضر بودن. وقوف داشتن. باخبر بودن. استحضار داشتن. مطلع بودن. معرفت داشتن: ز مه جام و ز افلاک صوت است و دارم چو عیسی بر این صوت و جام اطلاعی. خاقانی لغت نامه دهخدا