جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اتساع داشتن

اتساع یافتن

اتساع یافتن
گشادیدن، گشاده دست شدن فراخ شدن گشاد گردیدن، مال و مکنت پیدا کردن ثروتمند و گشاده دست شدن
فرهنگ لغت هوشیار

ارسال داشتن

ارسال داشتن
روانه داشتن فرستادن فرستادن روانه کردن گسیل کردن
ارسال داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

اطلاع داشتن

اطلاع داشتن
خبر داشتن. آگاه بودن. خبر وآگاهی داشتن: من از واقعۀ دیروز شهر اطلاع داشتم. (فرهنگ نظام). مستحضر بودن. وقوف داشتن. باخبر بودن. استحضار داشتن. مطلع بودن. معرفت داشتن:
ز مه جام و ز افلاک صوت است و دارم
چو عیسی بر این صوت و جام اطلاعی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا