معنی स्की करना
स्की करना
اسکی کردن
دیکشنری هندی به فارسی
واژههای مرتبط با स्की करना
तस्करी करना
तस्करी करना
قاچاق کَردَن، بَرایِ قاچاق
دیکشنری هندی به فارسی
स्कैन करना
स्कैन करना
اِسکَن کَردَن، بَرایِ اِسکَن کَردَن
دیکشنری هندی به فارسی
सटीक करना
सटीक करना
تَحمیل کَردَن، بَرایِ اِصلاح
دیکشنری هندی به فارسی